اسفند ماه من

ساخت وبلاگ
سلام وبلاگ قشنگم!!!!چند وقته بهت سر نزدم از مهر 1399. چی شد این مدت... خب بزار تعریف کنم... فکر کنم یکی دو ماه بعد از آخرین پستی که اینجا گذاشتم یه مردی وارد زندگیم شد... اسمش رو میزارم آقای کی تو. وقتی دیدمش عاشقش شدم... فکر کردم خدا بهم نظر کرده...همونی بود که می خواستم یه مرد اجتماعی تحصیل کرده پولدار. نمی خوام بنویسم چی شد و چی بود و چه اتفاقایی افتاد... فقط اینو بگم بعد از حدود یک سال از شروع آشناییمون یعنی 18 فروردین 1401، وقتی بعد از حدود 20 روز همو دیدم... اون شاد و خوشحال و خندان و راضی از روزگار از سفر سریلانکا برگشته بود ... در حالیکه من سر لحظه سال تحویل تو دفترم اولین آرزوی سال جدیدمو ازدواج با آقای کیتو نوشته بودم گفت این رابطه براش جداب نبوده... نمی خواد با من ازدواج کنه...شاید 2 سال دیگه بخواد ازدواج کنه و اون موقع من اولویتش نباشم....گفت تو این مدت نقاب می زده و تو سفر سریلانکا جرات کرده نقابشو برداره.... تموم شد و مرد رویاهای من پرید :)))) خیلی بحث و اصرار نکردم... پذیرفتم... و قطغا تو این مدت حضور حضرت پروردگار باعث شد بتونم خودمو آروم کنم که در برابر حکمش باید سر تعظیم و تسلیم فرود آورد! بخشیدن آقای کی تو سخنه خیلی سخت... بارها فکر کردم چطور تونست ...یکسال با جسم و روح یک دختر احساساتی بازی کنه... من هیچوقت نمی تونم انقدر بد باشم... خدا نکند خدا نکند خدا نکند .... و بعضی موقع ها به این فکر می کنم که چطور قراره تاوان این دل شکستن رو بده... چون میدونم در قانون جهان هیچ بدی بی پاسخ مونه....بگذریم...من هنوز به الطاف حضرت پروردگار امیدوارم... هنوز امیدوارم یه مرد درجه یک رو وارد زندگی من می کنه... زمانش ؟ نامعلوم :))) تو این مدت با یه علمی به اسم آسترولوژی آشما اسفند ماه من...
ما را در سایت اسفند ماه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : atrnoor بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 18:59